آیات غمزه ...مجید مومن..غزل

گزیده غزلهای استاد مجید مومن و شاعران معاصر ممتاز

آیات غمزه ...مجید مومن..غزل

گزیده غزلهای استاد مجید مومن و شاعران معاصر ممتاز

نقد کتاب بنت الانجیر نوشته محمد رضا رمضانی فرخانی توسط مجید مومن شاعر معاصر

بسم تعالی

نقد مجموعه نثرها و شعرهای کتاب بنت انجیر
نوشته محمد رضا رمضانی فرخانی توسط
#شاعر_پژوهشگر_مجید_مومن
ادبیات پایداری و مقاومت در دوره انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به اوج خود رسید در ایران و شاعران خلاقی آثار خوبی را ارایه کردند و نام خود را در دایره طلایی ماندگاری ثبت نمودند ادبیات پایداری در تمام جهان پیروانی شاعر داشته و اشعار خاص و ویژه ای در این حوزه سروده شد ... بوسنی ...چچن ..سوریه..عراق..فلسطین..ایران..کشورهایی بودند که مورد تجاوز بیگانگان قرار گرفتند اما هر کدام دوره و زمان موقت داشت اما فلسطین و فلسطینیان را چون سالهای طولانی مورد خشم و نامهربانی و حمله و تجاوز بودند با توجه بر آن که بیت المقدس خانه ی امن مسلمانان و مسیحیان جهان هم آنجا بود شاعران آزاده ای از سراسر دنیا اشعارشان را به این حوزه ی مهم اختصاص دادند...در این میان شاعرانی که در حوزه های دیگر و کل شاعرانگیشان درخشان سرودند در خصوص فلسطین هم خوب شعر گفتند که مجموعه های زیادی از نثر و شعر در مورد فلسطین چاپ شد..یک سری از مجموعه ها در اثر جو پیش آمده سروده شد و ارزش ادبی چندانی نداشت اما در کتاب بنت الانجیر سروده ی محمد رضا رمضانی فرخانی اتفاق های شاعرانه خوبی افتاده که به مواردی اشاره می کنم..
جنگ و خشونت را اکثر شاعران بصورت کپی نشان داده اند اما رمضانی فرخانی زیبایی روحانی قدسی را با خشونت پیش آمده تلفیق می کند..رمضانی شهادت را در نهایت زیبایی و در کاراکتری ویژه از نگاه دوربینی شاعر به تصویر می کشد
هزار کودک همسایه را به خاطر می آورم
که گل میخک بر سینه زدند
و در آتش باران بمب و راکت
.....
از نردبان ستاره ها به ملکوت آسمان رفتند
در نگاه رمضانی رمضانی باران ناملایمتها و تجاوزها را می تواند بشوید از زمین زخمی فلسطین

اگر از خودت سبک شدی باران

بیا به شهر اریحا
...نگو چقدر شهید است
شاعر سیاستها را برای فلسطین نمی بیند و هر سیاستمداری را خوشه چین خود در مزرعه فلسطین می داند و خود با مردم فلسطین گریه می کند

آن ها قرارداد اسلو را در مادرید و شرم الشیخ امضا
کرده اند..و من هم به سهم خود همچون کرسی نشینان کنفرانس اسلامی به قرارداد حزن اسلامی شدیدا پایبندم
شاعر حتی خبرهایی که از فلسطین مخابره می شود را عادلانه نمی داند دوربینهای محافظه کاری که هر کدام تصاویر را با لنز خود می نگرندو طنز تلخی را به تصویر می کشد


حتی از جولان می توانی لانگ شات زد و خوردهای
قدس را بگیری
و...نمای خوبی از حال عمومی بیت اللحم داشته باشی

آنقدر غمناک و حزن انگیز و ظریف با احساس برای مصبیت آواره ها و مظلومان می نویسد که قلم هم نمی تواند جلوی اشکهای خود را بگیرد و کاغذ را مرطوب می کند
می دوی و گلوله می خوری
می افتی و لگد می خوری
لگد می خوری و از هوش میروی

شاعر شهرک سازیهایی که در زمین های غصب شده صورت گرفته را با کلماتی سرزنشگر و شاکی مورد غضب قرار می دهد
وای بر کسی که شهری به خون بنا می کند
و قریه ای را به بی انصافی استوار می کند

شاعر نمای همیشگی شهرهای فلسطین و حال و هوای روز و شبها را که در آن هر دقیقه اش یک جنایت را میبیند و با زیبایی رویایی نگاه خود را در چند مصرع  به تصویر میکشد
فشنگ ها و دقیقه ها
دقیقه ها و فشنگ ها
راکت ها و منورها
و ناگهان پرنده ها
شاعر سربازان مهاجم را هم مقصر نمی داند شاعر تفکر تفرقه آمیز و سیاست سیاهی که این تفکر شکل داده را مقصر حوادث می داند..و در نگاه شاعر همه خواهان برقراری عدالتند جز سیاست
و سربازان قوم برگزیده
در سرگردانی جغرافیا و تاریخ
در جمع و تفریق انسان و مرگ
در خیابانهای ارض موعود
به تلخی اوراد عهد کهن را زمزمه می کنند
وای خدا نجات ما را برگردان
شاعر مسیح را که متولد این سرزمین است ناظری بر جنایات می بیند که فقط غصه و بغض نصیبش می شود و کاری از دستش بر نمی اید


سیگاری را روشن کرد آن را آورد مقابل چشم های جوان
خدایا چرا همه جا سرخ است..
.....عیسی خندید و چشم چپش را با دست پوشاند
حالا همه جا چقدر سیاه است

دوستان ادیب و عزیزم پیشنهاد میکنم حتما کتاب بنت الانجیر را بخوانید..و من الله توفیق
#شاعر_پژوهشگر_مجید_مومن

کبری موسوی قهفرخی

درود بر اهالی شهر عشق و ادب
یکی از شاعران خوب و دقیقی که بنده معرفی میکنم خانم کبری موسوی قهفرخی متولد ۱۳۵۹چهارمحال بختیاری است که بی تردید یک از شاعران قدر زن معاصر و تاریخ ادبیات هست ایشان دارای دکترای ادبیات و چندین افتخار هست در ادامه غزلی زیبا از ایشان را می نویسم
بایست اندکی و وقفه در زمان انداز
بچرخ و قونیه را بر سر زبان انداز

به قرن چارم هجری، به رودکی برگرد
گذشته هایی از این دست، یادمان انداز

پر است دست تو از سیب های نوبر کشف
از آن هزار، یکی هم در این میان انداز

ترانه-ماهی دل را که اهل دریا نیست
بگیر از من و در جوی مولیان انداز

«مرا بسود و فروریخت» بی ترانگی ام
مرا دوباره بساز و سر زبان انداز
#کبری_موسوی_قهفرخی

از این خنجر بزن بیرون

از این خنجر بزن بیرون

تو جانی صبح از گوشم ،،از این پیکر بزن بیرون

تمام پنج و شش حسی،بدون پر بزن بیرون


میان قلعه ای کهنه،میان شهر جادویی

تو با جاروی جادویی جادوگر بزن بیرون


هزاران سحر می آید ،هزاران مار پشت در

بیا ای اژدها زاده از این خنجر بزن بیرون


شبیه آه بی وزنی،شبیه بغض سورازنی

درونم را بسوزان و از این حنجر بزن بیرون


به شوق سینه ات تیری رها و مست می آید

سپر کن سینه را سالار و از سنگر بزن بیرون


سپهسالار پولادی شبیه صخره سرختگی

سپاهی را بلرزان و از این لشکر بزن بیرون


هلا ققنوس عصر آتش و فریاد آزادی

از این خاک و خس و خاشاک و خاکستر بزن بیرون

مجید مومن


نقطه چین های جان

مرا رنگ صدا کن رنگ آواز و سرودم کن

شبیه گیسوی دریا به رنگ چشم رودم کن


بزن آتش مرا چون روح آتش پاک پاکم کن

مرا بالا ببر بالا ببر چون آه و دودم کن


بسوزانم بده خاکسترم را بر نسیم صبح

تمام صبح را لبریز از بوی وجودم کن


شبیه ناقه ای بی صالحم بر صخره ای سنگی

مرا دور و رها از زخم و آثار ثمودم کن


تمام نقطه چین های جهان با دیدنت پر زد

شبیه آن جهانت فارغ از مرز و حدودم کن

مجید مومن

هفتاد و دو رنگین کمان

راه شیری،شب،شکوه آسمانم سوخته

کهکشان،منظومه ی شمسی جهانم سوخته


خرمن آخر اسیر برقی از شمشیر شد

رستم یل عالم هفتاد خوانم سوخته


اژدهایی جنگجو بودم که خاکستر شدم

قلعه و دروازه و دروازه بانم سوخته


بیرق سرخ سپهدار سپاه و سایه اش

اقتدار و هیبت گرز گرانم سوخته


مرزها را تیرهایم بیش از تسخیر کرد

آرشم من شوکت تیر و کمانم سوخته


قله ی قاف و پر سیمرغ های با شکوه

بال ققنوس و پر آتش فشانم سوخته


خون سرهای بریده بر تمام تشت ها

موی عطرآگین یحیای جوانم سوخته


سرخی و گلگونی روی سپید ابرها

سرخی هفتاد و دو رنگین کمانم سوخته