نقد نقطه چین های جهان
بسم تعالی..
شعر معاصر از ده هفتاد تا کنون به چند شاخه ی متفاوت تقسیم می شود..که مدرنیته با پیروان زیاد از جمله سید مهدی موسوی،،حامد ابراهیم پور،،مریم جعفری،،سعید میرزایی،،،علی اکبر یاغی تبار،،مژگان عباسلو ،،،،مهدی اشرفی،،مجید سعد آبادی،،محمد رضا حاج رستم بیگلو و دیگر عزیزان پیشتاز این قافله هستند اما #مجید_ مومن شاعری که به تازگی با شعرهایش در مجموعه شعر #نقطه_چین_های_جهان
آشنا شدم..به نظر بنده شاعری متفاوت و مستقل از طیف مدرنیته ...نه در گروه شاعران سبک هندی نو نه در گروه پست مدرن
مجید مومن نیم نگاهی به شاعران شطاح و عرفانیسم مانند استاد رمضانی فرخانی و استاد احمد عزیزی..استاد علیرضا قزوه تا حدودی علی معلم دامغانی دارد..اما تفاوت زیاد مجید مومن با شاعران عرفانیسم در زبان واضح و زلال میباشد که هر نوع مخاطبی توان درک و فهم شعر را دارد از پیچیده گویی و درشت گویی دوری میکند اما در جایی که سخن ایجاب میکند زبانش فاخر و درشت هم میشود
هلا ققنوس عصر آتش و فریاد و آزادی
از این خاک و خس و خاشاک و خاکستر بزن بیرون
از لحاظ اشاره و تلمیح شاید به دانش اساتید عرفانیسم نرسد اما در شاعرانه گویی گاه از بزرگان سبقت گرفته و مخاطب را غرق شاعرانه گویی خویش میکند
رقص کن با گیسوان گم شده در بادها
از میان پرده ها باد صبا بیرون بیا
یا در جای دیگری
در حیاط خانه ات حجم فضا را لمس کن
بانگاهت خانقاه آسمان را بوسه زن
و باز اینکه بنده میگویم مجید مومن شاعری متفاوت از بقیه شاعران شطاح میباشد که ایشان گاه به زبان حماسی ویژه و نادری با ضرب آهنگ و واج آرایی متفاوت و زیبایی میرسد که بند نظیر آنها را کم تر در معاصرین مشاهده کرده ام
بیرق سرخ سپه دار سپاه و سایه اش
اقتدار و هیبت گرز گرانم سوخته
و در جای دیگری
روی اسب سرگشی از سحر دف
می شنیدم شیهه ی شبدیز را
و در جای دیگری
جنگجو بی جوشن از جنجال ها
خون چکان با زخم پهلو آمده
جدا از مباحث عرفانیسم و شطاحی و حماسی گونه
ویژگی مهم تر اشعار در اینجاست که حوادث حال نیز در احوال شاعر تاثیر جدی دارد و در بسیاری از موارد این تاثیر را به مخاطب می رساند
مثل ارواح غریب صخره های زیر برف
آسمان زخمی من از دنا بیرون بیا
و در جای دیگری
مرگ در آغوش هم وقتی نفسها میبرد
که اشاره به حادثه کوی منا دارد
و جای دیگری
آه هر آواره نهری را به خشکی میکشد
مثل شهر سوخته،،دور و برت خاکستری
چکیده مبحث بنده این است که مجید مومن شاعریست که باید با شعرهایش آشنا شد و از شاعرانه هایش لذت برد
#کارشناس_ارشد_ادبیات
#هنگامه_موسویان
چون قلعه ی تنهایی تپه حصارم
مرد کهنسالی در آغوش غبارم
تصویری از خفاش ها بر روی دوشم
مثل فسیلی مانده از دوران غارم
شمشیری ازمقدونیه خون مرا ریخت
چون تخته جمشیدم دگر جانی ندارم
سروی خمم با شانه هایی سست و ویران
من یادگار سرزمین های بهارم
پیغمبرانی از بلوغ و بوسه بودند
مرد و زن پاکیزه ی ایل و تبارم
پیغمبرانی با لباسی یاسمین رنگ
من از سلال رفتگان روی دارم
تنها و بی جان روی صحرا ساکت و سرد
چون خانقاهی پشت کوهی از غبارم
#مجید_مومن
#هق_هق_آهن
تندیسم و مهمان میدانم
گرد و غباری روی چشمانم
مغزم دچار یک فراموشی
فردوسی ام یا حر نمی دانم
آینده ام در هاله ای ابهام
کی می کند یک تیشه ویرانم
مثل درختی روی آبم که
بی ریشه و سست است بنیانم
سست و کرخت و بی تفاوت شد
این روزگار و عصر و دورانم
مرتد شدم از فرط تنهایی
دیگر نمی گویم مسلمانم
#مجید_مومن
به رنگ سحرها از سینه ی افسونگری آمد
به رنگ ذکر شد از لابه لای هر دری آمد
دمایش مثل سرب اسلحه های فروزان شد
صدایش از درون لوله داغ تفنگ افسری آمد
تن و روح و وجودش مثل خنجر آهنی بوده
کسی از چشمهای کاوه چون آهنگری آمد
شبیه رودهای پرخروش دامن البرز
شبی از چشمهای آبی پیغمبری آمد
درختان را شبیه گردبادی سرخ می رقصاند
شبی از ابرها مثل صدای تندری آمد
درختان بلوط و نارون ها ی کنار جوی ها دیدند
کسی از انتهای کهکشان چون، اختری آمد
چنان بوی شراب کهنه هفتاد و یک ساله
شبی از خانقاه شیشه ای ساغری آمد
به روی حوض ها و برکه ها و کاسه های آب
شبی تصویر نابی از فضای دیگری آمد
#مجید_مومن
ماه من تا پنجره پایین پایین امدی
تا کنار پرده های چین و واچین امدی
برفها باریده٬شد ابریشمین پیراهنت
یا کفن پوشی که از دشت ورامین امدی
سخت بی وزنم سبک تر از پر پروانه هام
مثل وزن تازه ای از قلب سیمین امدی
وزن پرهای ملک،بر شانه ی سرد نسیم
مثل گلبرگ لطیفی عطر آگین آمدی
من ٬٬دعای بچه ای ولگرد در شهری شلوغ
آه تا تهران ما ای مرغ آمین آمدی
بالهایت رنگ مریم چشم دریایی عمیق
روی کوه شانه ام مانندشاهین آمدی
ویس زیبای سپید از بارگاهی رنگ عشق
در پی دنیای عشقت ماه رامین آمدی
فصل خشکیها نشسته بر لبانم چون عطش
فصل آبی تا لبم از ابر پایین آمدی
#مجید_مومن
#نقطه_چین_های_جهان