آمد و گفت روح بادم و رفت
عطر او ماند روی یادم و رفت
خود نفهمید در چه حالی بود
گریه می کردو گفت شادم و رفت
تکه های دلی که عاریه بود
شعر کردم به عشق دادم و رفت