عاقبت با کام تلخ و تلخ تر
میکشم روزی قیام سبز را
دستهای بی رمق یاری کنید
با قلم مو این غلام سبز را
تا کشم نخلی بلند و سربلند
از تبار و نطفه ی دلوارها
پهلوانی بی درفش و بی سپر
از تبار چوبه های دارها
با لبانم روح میبخشم به او
تا کند این شهر را رنگ سپید
تا عزای دائم این قوم را
با نگاه خود کند عیدی سعید
#مجید_مومن
قلبی به پهنای تمامکهکشان دارم
از آینه راهی به عمق آسمان دارم
هم سن و سال نوح کشتیبان دریایم
پیراهنی از جنس باد و بادبان دارم
ماه حرامم شد هلال بوسه های من
حافظ،منم، فتوایی از پیر مغان دارم
با دیدنم دیو سپیدی پیکرش لرزید
ای تهمتن مانند تو گرزی گران دارم
با فوت خود طوفانی از شن می کنم برپا
این ارث را از هود پاک و مهربان دارم
باران همیشه بر سرم پیوسته می بارد
چون بایزید ابری به جای سایبان دارم
بوی بهشت سیب دارد باغ بالایی
شدادم و من هم بهشتی در جهان دارم
#مجید_مومن
نقد کتاب هق هق آهن
شاعران بعد از انقلاب از تفکرات و سبک های مختلفی پا بر عرصه شعر فارسی گذاشتند بعضی با تفکر کاملا انقلابی و جبهه و حماسی و بعضی در فضایی ارث رسیده از نیما و یارانش و تلاش های خوبی هم برای مدرنیته و پست و مدرن شد اما طیفی از شاعران استاد علی معلم دامغانی و یوسف علی میرشکاک..علیرضا قزوه و محمد رمضانی فرخانی و احمد عزیزی و هر کدام جهان و دنیایی در شعر عرفانیسم شطاح هستند عرصه ی بی انتهایی از عرفان نو در شعر را پایه گذاری کردند اما شاعری جوانتر و با انرژی به اسم مجید مومن راه این بزرگان را پیش گرفت اما سبک تازه تری را در پیش گرفت که خصوصیات ویژه ای داشت..یک زبان ساده تر و قابل فهمی را عرضه کرد..دو....تفکر حماسی و مدرن را با عرفان تلفیق کرده و از تلمیح کمتری در اشعار نسبت به بزرگان استفاده میکند..سه..ایشان تاکید و توان خود را بر شاعرانه گفتن می گذارد....و تاکنون چند مجموعه شعر از جمله آهسته تر از رویا و نقطه چین های جهان و هق هق آهن به عرصه چاپ رسانده که بنده در خصوص نقطه چین های جهان مطالبی را قبلا بیان کرده اما مجموعه هق هق آهن نسبت به مجموعه های قبلی ویژگی هایی دارد که بنده بیان می کنم...ایشان از مضامین قرآنی به نحوی استفاده میکند که انگار نه انکار این تصاویر از متن قرآن آمده است و اشعار وجود خارجی دارد مانند
روحت از لبهای حوا آمده
بوی سیب باغ پشت قابها
و یا
آواز الیاس نبی آید
از آسمان با لحن سریانی
در هر یک از اشعار زندگی متفاوتی در جریان هست و کلمات حس و فضا و موقعیت را به طور کامل به مخاطب منتقل میکنند به طوری که صداها هم به گوش مخاطب می رسد و تصاویر هم با چشم مخاطب دیده می شود
به گوشت می زسدفریاد خاری در بیابانی
صدای گردبادی بی سرانجام و گریزانی
به گوشت می رسد فریاد شهری زیر خاکستر
که دارد درد دل های غم انگیز و فراوانی
و یا
هو هو و هوهویش بگیرد دور دنیا را
دنیا شود دنیای پر اسرار و عرفانی
مجید مومن در طول سه مجموعه به پختگی شاعرانه و مقبولی رسیده و به گونه ی استادانه و خلاقانه از ردیف استفاده میکند به گونه ای که فقط نو بودن کلمه را ملاک قرار نمیدهد باید قافیه در کلیت شعر بنشیند و نشود کلمه ی دیگری را انتخاب نمود
بی تو تلفیق غم و بغض و غروب و غصه ام
رنگ بغضم از شب شام غریبان بیشتر
مرگ می آید سحر از لای درها بی صدا
مرگ را حس میکنم از سربداران بیشتر
اگر از بعد تصویرسازی به اشعار نگاهی بیاندازیم تصاویر متحرک و پویا و جاندار هستند و مانند یک نقاش ماهر شاعر سعی در نو آوری و خلاقیت کرده و در ضمن شاعر برای شاعرانه بودن از تصاویر سیاه و مبتذل استفاده نکرده و تصاویر، زلال و زیبا ارائه شده
رنگ پرهایت چنان شمس رهای آسمان
چون کبوتر آمدی از لابه لای مثنوی
و یا
آیا تو مینشینی مثل پرنده آب
از عهد شبنم و شوق بر شانه ی جهانم
مثل مجموعه نقطه چین هایی جهان مجموعه ی هق هق آهن نیر بسیار از واج آرایی و آهنگین بودن ابیات بهره برده است به گونه ای حرفه ای تر و گاه زیبا تر
تو آن گنجی که کنج گنجه ی سینه نمیگنجی
و یا
شبیه منطق اطیر از دل عطار می آید
شاعر تسلطش بر تاریخ ائم از رنسانس و تاریخ پادشاهی ایران پیش از پیش شده و به حد قابل قبولی رسیده و این تسلط با حس شاعرانه ایشان به طرز شاعرانه ای گره خورده است
ببین هم رنگ خاکستر شده اعماق چشمانم
ببندم بر چلیپایی بسوزانم بسوزانم
و یا
دو چشمم را درآورده کسی آغا محمد خان
به جای چشمم از معدن رسیده گوهری دیگر..
مجید مومن عرفان را نیز به شیوه خود می بیند و لمس می نماید و سعی در نو آوری در این حوزه را نیز دارد
عارفم چون زائران کائنات
عاشقم؛ از تیره ی عین القضات
تا صدای صور نبضم می زند
مثل رود و چشمه ی آب حیات
و یا
مثل گل تذکره الاولیا
پر زده ام تا حرم کبریا
امام زمان را دوست دارد و انتظاری متفاوت را در اشعار تجربه می کند....در عین حال شاعری آزاد و عدالت طلب بوده و هست و بنده با خواندن تمام اشعار به این نتیجه رسیده ام
و بالاخره مجید مومن مانند استاد احمد عزیزی مرگ را نهایت آرامش و زیبا وبه گونه ای متفاوت به نمایش میگذارد و حرف آخرش در مورد مرگ این که مرگ دریچه ای است به دنیایی ناشناخته و زیبا.. مانند اشکی از تبار رود سنگان
از چشم های سربی تهران جدا شد
و یا نیمه شب از عمق دو چشمی زلال
مرگ رسد چون ملک قو سپید..
#دکتر_مینو_گلستان
#استاد_ادبیات_زبان_شناس
تو جانی صبح از گوشم ،،از این پیکر بزن بیرون
تمام پنج و شش حسی،بدون پر بزن بیرون
میان قلعه ای کهنه،میان شهر جادویی
تو با جاروی جادویی جادوگر بزن بیرون
هزاران سحر می آید ،هزاران مار پشت در
بیا ای اژدها زاده از این خنجر بزن بیرون
شبیه آه بی وزنی،شبیه بغض سورازنی
درونم را بسوزان و از این حنجر بزن بیرون
به شوق سینه ات تیری رها و مست می آید
سپر کن سینه را سالار و از سنگر بزن بیرون
سپهسالار پولادی شبیه صخره سرختگی
سپاهی را بلرزان و از این لشکر بزن بیرون
هلا ققنوس عصر آتش و فریاد آزادی
از این خاک و خس و خاشاک و خاکستر بزن بیرون
مجید مومن
راه شیری،شب،شکوه آسمانم سوخته
کهکشان،منظومه ی شمسی جهانم سوخته
خرمن آخر اسیر برقی از شمشیر شد
رستم یل عالم هفتاد خوانم سوخته
اژدهایی جنگجو بودم که خاکستر شدم
قلعه و دروازه و دروازه بانم سوخته
بیرق سرخ سپهدار سپاه و سایه اش
اقتدار و هیبت گرز گرانم سوخته
مرزها را تیرهایم بیش از تسخیر کرد
آرشم من شوکت تیر و کمانم سوخته
قله ی قاف و پر سیمرغ های با شکوه
بال ققنوس و پر آتش فشانم سوخته
خون سرهای بریده بر تمام تشت ها
موی عطرآگین یحیای جوانم سوخته
سرخی و گلگونی روی سپید ابرها
سرخی هفتاد و دو رنگین کمانم سوخته