بسم الله الرحمان الرحیم
نقد مجموعه غزل امشب کنار غزل های من بخواب نوشته زنده یاد افشین یدالهی توسط شاعر و منتقد ادبی مجید مومن
اگر بخواهم افشین یدالهی را در طیفی از شاعران قرار بدهم که این کار فوق العاده سخت است چون اشعار ایشان ابعاد گسترده ای دارد و تک محوری نیست ایشان را در طیف شاعران شعر عاشقانه قرار میدهم مانند شیخل اجل سعدی شیرازی..شاعرانی در قبل از انقلاب مانند حسین منزوی و منوچهر نیستانی جانی آبی و زیبا بر تن شعر عاشقانه بخشیدند و شاعرانی مانند سهیل محمودی،،یدالله گودرزی،،محمد سلمانی،،بهروز یاسمی ،،و زنده یاد افشین یداللهی امتداد راه سعدی و منزوی و دیگران را طراحی کردند اما هر شاعری را که اسم بردم صرفا تک محوری نبوده و افشین یداللهی هم در کنار تفکر اصلی عاشقانه فرهنگ سازی و جامعه شناسی و اعتقاد سازی را هم مد نظرش بود و چالش های اعتقادی زیادی که جدای از صحیح بودن یا غلط بودن را مطرح کرده و شاعرانگی را ارجع دانسته است...در این مطلب به بررسی ویژگیهای غزلها و اشعار کلاسیک زنده یاد افشین یدالهی می پردازیم...
شاعر در عین حال که کلمات سالم را انتخاب میکند از دشوارگیری و انتخاب کلمات سخت و وزن سخت دوری می کند و ساده و روان مخاطب را درگیر احساس شاعرانه می نماید
آمد و گفت روح بادم و رفت
عطر او ماند روی یادم و رفت
و یا
برای تو این سالها ایستادم نرفتم
فقط چند لحظه کنارم نشستی و رفتی
در عین حالی که ساده و روان می نویسد کوهی از هیجان و داغی و احساس را به مخاطب تزریق می کند و قلب مخاطب به تپش وا می دارد
سوزاندیم که دلم خام تر شود
وحشی شدی غزلم رام تر شود
تصاویر را بدون دغدغه تغییر می دهد و با احساس مخاطب بازی میکند ...و شاعر واقف به حال مخاطبی که شعر را می خواند هست و خودش همراه مخاطب احوال تغییر را تجربه می کند
آهو برای چه باید زمان صید
کاری کند که خوش اندام تر شود
...
رفتی ک قصه پر ابهام تر شود
اعتقاد شاعر حداقل در شعرش بنا به موقعیت شعر تغییر میکند و از انگ خوردن هراسی ندارد و خودش را به شاعرانه ها می سپرد
بنشان تبر خنده بر این کفر عبوس و
بشکن بت افسرده ی نا باوریت را
،،
تحمیل کن ای خالق من سروریت را
ویا
شنیدی تو را می پرستم ولی پاسخ این بود
که پرسیدی از من چرا بت پرستی و رفت
تصویرهای عاشقانه ای که افشین یدالهی خلق می کند به جرات از نادر ترین تصاویر عاشقانه است هر بیت یک روایت کامل است و تجربه ای که عشاق از سر گذرانده اند و حال خودش هم با مخاطب با این روایات دگرگون می شود..با کلام قیامتی در قلب عاشقان به پا می کند و منجر به یاد آوری لحظات تجربه شده می شود
گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می رود
،،،
گاهی کسی نشسته که طوفان به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود
عاقبت را در زندگی های متفاوت و عشق های متفاوت خوانده و دیده و زندگی های متفاوت روزمره در سراسر جهان را جدایی های معمولی را مانند روایت گری چیره دست بال و پر می دهد به طوری تصویر رفتن ها در اشعارش را مخاطب هیچ وقت فراموش نخواهد کرد در حین حال نگاه اجتماعی و کاووش گرا هم دارد
دلی پشت ارابه ی عشق بستی و رفتی
تو پل های پشت سرت را شکستی و رفتی
،،،
بگو دست من را که می ترسد از انتظارت
چگونه سپردی به یک چوبدستی و رفتی
گاهی برای شاعر وضعیت جامعه سخت شده در قالب شعر عاشقانه سختی ها و بی عدالتی هایی که دیده فریاد می کشد چون که در روایتی که خودش ساخته این اعتراضات وجود دارد این معترض باهوش را هیچ کسی نمیتواند محکوم کند و در جایی هم زیرکانه به خیالی نبودن پریشانی در روابط و جامعه اعتراف می کند
آرام بگیر امشب ،،ما هر دو پر از دردیم
در آتش و یخبندان ،،داغیم ولی سردیم
این فصل پریشان را برگی بزن و بگذر
در متن شب بی ماه دنبال چه می گردیم
بیداری رویایی دیدی که حقیقت داشت
ما خاطره هامان را از خواب نیاوردیم
تلفیق عشق و اعتقاد و اعتراض را به زیبایی در چند بیت به تصویر می کشد به گونه ای که سر مخاطب تیر می کشد
از تو بعید نیست جهان عاشقت شود
شیطان رانده شده سجده کنان عاشت شود
از تو بعید نیست میان دو خنده ات
تاریخ گنگی از خفقان عاشقت شود
شاعر در اشعار زندگی خود را سعی می کند به تصویر بکشد تجربه های خود را هم می بیند و در بعضی از غزل ها خود خود واقعی اش می شود و مخاطب با مطالعه کل اشعار راحت می تواند به زندگینامه ی شاعر پی ببرد
خسته نمی شوم از ناز تو را کشیدن
خسته نمی شوی از آزار پشت آزار،
و یا
یک بار مومنانه به شوقم نگاه کن
امشب برای آخرت خود گناه کن
شاعر فرهنگ سازی و نقد بدرفتاریها و زشتهای جامعه را هم سرلوحه ی اشعار قرار داده و با سر نترسش به جنگ زشتیها رفته است
دیریست برادر به برادر نکند رحم
انگار جهان نقطه ی قابیل ندارد
دنیا فقط آبستن بی رحمی و کینه است
انگار فلک نقطه ی هابیل ندارد
....دوستان اشعار زیبای افشین یدالهی را مطالعه کنید و لذت ببرید
نقد کتاب هق هق آهن
شاعران بعد از انقلاب از تفکرات و سبک های مختلفی پا بر عرصه شعر فارسی گذاشتند بعضی با تفکر کاملا انقلابی و جبهه و حماسی و بعضی در فضایی ارث رسیده از نیما و یارانش و تلاش های خوبی هم برای مدرنیته و پست و مدرن شد اما طیفی از شاعران استاد علی معلم دامغانی و یوسف علی میرشکاک..علیرضا قزوه و محمد رمضانی فرخانی و احمد عزیزی و هر کدام جهان و دنیایی در شعر عرفانیسم شطاح هستند عرصه ی بی انتهایی از عرفان نو در شعر را پایه گذاری کردند اما شاعری جوانتر و با انرژی به اسم مجید مومن راه این بزرگان را پیش گرفت اما سبک تازه تری را در پیش گرفت که خصوصیات ویژه ای داشت..یک زبان ساده تر و قابل فهمی را عرضه کرد..دو....تفکر حماسی و مدرن را با عرفان تلفیق کرده و از تلمیح کمتری در اشعار نسبت به بزرگان استفاده میکند..سه..ایشان تاکید و توان خود را بر شاعرانه گفتن می گذارد....و تاکنون چند مجموعه شعر از جمله آهسته تر از رویا و نقطه چین های جهان و هق هق آهن به عرصه چاپ رسانده که بنده در خصوص نقطه چین های جهان مطالبی را قبلا بیان کرده اما مجموعه هق هق آهن نسبت به مجموعه های قبلی ویژگی هایی دارد که بنده بیان می کنم...ایشان از مضامین قرآنی به نحوی استفاده میکند که انگار نه انکار این تصاویر از متن قرآن آمده است و اشعار وجود خارجی دارد مانند
روحت از لبهای حوا آمده
بوی سیب باغ پشت قابها
و یا
آواز الیاس نبی آید
از آسمان با لحن سریانی
در هر یک از اشعار زندگی متفاوتی در جریان هست و کلمات حس و فضا و موقعیت را به طور کامل به مخاطب منتقل میکنند به طوری که صداها هم به گوش مخاطب می رسد و تصاویر هم با چشم مخاطب دیده می شود
به گوشت می زسدفریاد خاری در بیابانی
صدای گردبادی بی سرانجام و گریزانی
به گوشت می رسد فریاد شهری زیر خاکستر
که دارد درد دل های غم انگیز و فراوانی
و یا
هو هو و هوهویش بگیرد دور دنیا را
دنیا شود دنیای پر اسرار و عرفانی
مجید مومن در طول سه مجموعه به پختگی شاعرانه و مقبولی رسیده و به گونه ی استادانه و خلاقانه از ردیف استفاده میکند به گونه ای که فقط نو بودن کلمه را ملاک قرار نمیدهد باید قافیه در کلیت شعر بنشیند و نشود کلمه ی دیگری را انتخاب نمود
بی تو تلفیق غم و بغض و غروب و غصه ام
رنگ بغضم از شب شام غریبان بیشتر
مرگ می آید سحر از لای درها بی صدا
مرگ را حس میکنم از سربداران بیشتر
اگر از بعد تصویرسازی به اشعار نگاهی بیاندازیم تصاویر متحرک و پویا و جاندار هستند و مانند یک نقاش ماهر شاعر سعی در نو آوری و خلاقیت کرده و در ضمن شاعر برای شاعرانه بودن از تصاویر سیاه و مبتذل استفاده نکرده و تصاویر، زلال و زیبا ارائه شده
رنگ پرهایت چنان شمس رهای آسمان
چون کبوتر آمدی از لابه لای مثنوی
و یا
آیا تو مینشینی مثل پرنده آب
از عهد شبنم و شوق بر شانه ی جهانم
مثل مجموعه نقطه چین هایی جهان مجموعه ی هق هق آهن نیر بسیار از واج آرایی و آهنگین بودن ابیات بهره برده است به گونه ای حرفه ای تر و گاه زیبا تر
تو آن گنجی که کنج گنجه ی سینه نمیگنجی
و یا
شبیه منطق اطیر از دل عطار می آید
شاعر تسلطش بر تاریخ ائم از رنسانس و تاریخ پادشاهی ایران پیش از پیش شده و به حد قابل قبولی رسیده و این تسلط با حس شاعرانه ایشان به طرز شاعرانه ای گره خورده است
ببین هم رنگ خاکستر شده اعماق چشمانم
ببندم بر چلیپایی بسوزانم بسوزانم
و یا
دو چشمم را درآورده کسی آغا محمد خان
به جای چشمم از معدن رسیده گوهری دیگر..
مجید مومن عرفان را نیز به شیوه خود می بیند و لمس می نماید و سعی در نو آوری در این حوزه را نیز دارد
عارفم چون زائران کائنات
عاشقم؛ از تیره ی عین القضات
تا صدای صور نبضم می زند
مثل رود و چشمه ی آب حیات
و یا
مثل گل تذکره الاولیا
پر زده ام تا حرم کبریا
امام زمان را دوست دارد و انتظاری متفاوت را در اشعار تجربه می کند....در عین حال شاعری آزاد و عدالت طلب بوده و هست و بنده با خواندن تمام اشعار به این نتیجه رسیده ام
و بالاخره مجید مومن مانند استاد احمد عزیزی مرگ را نهایت آرامش و زیبا وبه گونه ای متفاوت به نمایش میگذارد و حرف آخرش در مورد مرگ این که مرگ دریچه ای است به دنیایی ناشناخته و زیبا.. مانند اشکی از تبار رود سنگان
از چشم های سربی تهران جدا شد
و یا نیمه شب از عمق دو چشمی زلال
مرگ رسد چون ملک قو سپید..
#دکتر_مینو_گلستان
#استاد_ادبیات_زبان_شناس
بسم تعالی
نقد مجموعه نثرها و شعرهای کتاب بنت انجیر
نوشته محمد رضا رمضانی فرخانی توسط
#شاعر_پژوهشگر_مجید_مومن
ادبیات پایداری و مقاومت در دوره انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به اوج خود رسید در ایران و شاعران خلاقی آثار خوبی را ارایه کردند و نام خود را در دایره طلایی ماندگاری ثبت نمودند ادبیات پایداری در تمام جهان پیروانی شاعر داشته و اشعار خاص و ویژه ای در این حوزه سروده شد ... بوسنی ...چچن ..سوریه..عراق..فلسطین..ایران..کشورهایی بودند که مورد تجاوز بیگانگان قرار گرفتند اما هر کدام دوره و زمان موقت داشت اما فلسطین و فلسطینیان را چون سالهای طولانی مورد خشم و نامهربانی و حمله و تجاوز بودند با توجه بر آن که بیت المقدس خانه ی امن مسلمانان و مسیحیان جهان هم آنجا بود شاعران آزاده ای از سراسر دنیا اشعارشان را به این حوزه ی مهم اختصاص دادند...در این میان شاعرانی که در حوزه های دیگر و کل شاعرانگیشان درخشان سرودند در خصوص فلسطین هم خوب شعر گفتند که مجموعه های زیادی از نثر و شعر در مورد فلسطین چاپ شد..یک سری از مجموعه ها در اثر جو پیش آمده سروده شد و ارزش ادبی چندانی نداشت اما در کتاب بنت الانجیر سروده ی محمد رضا رمضانی فرخانی اتفاق های شاعرانه خوبی افتاده که به مواردی اشاره می کنم..
جنگ و خشونت را اکثر شاعران بصورت کپی نشان داده اند اما رمضانی فرخانی زیبایی روحانی قدسی را با خشونت پیش آمده تلفیق می کند..رمضانی شهادت را در نهایت زیبایی و در کاراکتری ویژه از نگاه دوربینی شاعر به تصویر می کشد
هزار کودک همسایه را به خاطر می آورم
که گل میخک بر سینه زدند
و در آتش باران بمب و راکت
.....
از نردبان ستاره ها به ملکوت آسمان رفتند
در نگاه رمضانی رمضانی باران ناملایمتها و تجاوزها را می تواند بشوید از زمین زخمی فلسطین
اگر از خودت سبک شدی باران
بیا به شهر اریحا
...نگو چقدر شهید است
شاعر سیاستها را برای فلسطین نمی بیند و هر سیاستمداری را خوشه چین خود در مزرعه فلسطین می داند و خود با مردم فلسطین گریه می کند
آن ها قرارداد اسلو را در مادرید و شرم الشیخ امضا
کرده اند..و من هم به سهم خود همچون کرسی نشینان کنفرانس اسلامی به قرارداد حزن اسلامی شدیدا پایبندم
شاعر حتی خبرهایی که از فلسطین مخابره می شود را عادلانه نمی داند دوربینهای محافظه کاری که هر کدام تصاویر را با لنز خود می نگرندو طنز تلخی را به تصویر می کشد
حتی از جولان می توانی لانگ شات زد و خوردهای
قدس را بگیری
و...نمای خوبی از حال عمومی بیت اللحم داشته باشی
آنقدر غمناک و حزن انگیز و ظریف با احساس برای مصبیت آواره ها و مظلومان می نویسد که قلم هم نمی تواند جلوی اشکهای خود را بگیرد و کاغذ را مرطوب می کند
می دوی و گلوله می خوری
می افتی و لگد می خوری
لگد می خوری و از هوش میروی
شاعر شهرک سازیهایی که در زمین های غصب شده صورت گرفته را با کلماتی سرزنشگر و شاکی مورد غضب قرار می دهد
وای بر کسی که شهری به خون بنا می کند
و قریه ای را به بی انصافی استوار می کند
شاعر نمای همیشگی شهرهای فلسطین و حال و هوای روز و شبها را که در آن هر دقیقه اش یک جنایت را میبیند و با زیبایی رویایی نگاه خود را در چند مصرع به تصویر میکشد
فشنگ ها و دقیقه ها
دقیقه ها و فشنگ ها
راکت ها و منورها
و ناگهان پرنده ها
شاعر سربازان مهاجم را هم مقصر نمی داند شاعر تفکر تفرقه آمیز و سیاست سیاهی که این تفکر شکل داده را مقصر حوادث می داند..و در نگاه شاعر همه خواهان برقراری عدالتند جز سیاست
و سربازان قوم برگزیده
در سرگردانی جغرافیا و تاریخ
در جمع و تفریق انسان و مرگ
در خیابانهای ارض موعود
به تلخی اوراد عهد کهن را زمزمه می کنند
وای خدا نجات ما را برگردان
شاعر مسیح را که متولد این سرزمین است ناظری بر جنایات می بیند که فقط غصه و بغض نصیبش می شود و کاری از دستش بر نمی اید
سیگاری را روشن کرد آن را آورد مقابل چشم های جوان
خدایا چرا همه جا سرخ است..
.....عیسی خندید و چشم چپش را با دست پوشاند
حالا همه جا چقدر سیاه است
دوستان ادیب و عزیزم پیشنهاد میکنم حتما کتاب بنت الانجیر را بخوانید..و من الله توفیق
#شاعر_پژوهشگر_مجید_مومن