از تو نمی شود سخنی عاشقانه گفت
حتی نمی شود که برایت ترانه گفت
از تو نمی شود که به گیسو پناه برد
از سجده های گیسوی تو روی شانه گفت
از تو نمی شود به خدا ساده حرف زد
حتی نمی شود سخنی عامیانه گفت
با این مقدمه غزلش را شروع کرد
مردی که سال ها غزل ناشیانه گفت
اول تکلف غزلش را بهانه کرد
لختی که فکر کرد بدون بهانه گفت
از میم اول و الف آخر زنی
مردی بدون واهمه شعر شبانه گفت
من فکر می کنم که اساسا درست نیست
از نام اعظمت سخنی بی نشانه گفت
لختی به سهم قافیه هایش نگاه کرد
بیتی برای قافیه ی تازیانه گفت
بالای شعر تازه ی بی پرده اش نوشت
مردی غزل سرود و به بانوی خانه گفت
حالا مرا ببخش که شعرم کمی بد است
گفتم نمی شود غزل عاشقانه گفت
ھمیشه، ریشه، کلیشه، سفید و قرمز من!
چه زود باطل شد در دلت مجوز من
اتل متل... وسط ماجرا ولم کردی
خوشت نیامدہ بود از کجای وزوز من؟
دوبارہ، پارہ ای از خاطرات قبلی را
ردیف میکنی و میرسی به ھرگز من
به ھرگزی که ندیدی؛ نیامدی، نزدی
سری به شیطنت چشم ھای نافذ من
من فلکزدہی سادہ فکر می کردم
کنار آمدہای با صفات بارز من
نگو که با عجله، چشمھای نازت را
کشیدہ سمت خودش، دشمن مبارز من
¤
بدون ھمبرگر لذتی ندارد متن
مگر به طعم تو شیرین شود عرایض من
چه فکر میکنی؟ این روزھا که غمگینم
بساط شروہ علم کردہ است «فایز» من!؟
کنار حوض مصلّا و آب رکنآباد
دو تا ندیمه به خدمت گرفته «حافظ» من
دویست سال به تنھاییات اضافه شدہ
سپردهام بنویسد دوبارہ «مارکز» من
¤¤
تو مثل خاطرهھا، بارها خطا رفتی
گواہ گفتهی من؛ پاچه ھای قرمز تو
به «مکدونالد» شبیھی که در تمام جھان
شلوغ میشود از مشتری مراکز تو
ھزار و سیصد و ھشتاد و... بانک ھای زبل
بعید نیست فراخوان دھند "جایزہ تو"
می پرد از صورتم رنگم غروب
چون زمینی زخمی از جنگم غروب
صبح هوشی مطلقم فکری رها
منطقی آزرده و منگم غروب
صبح چون آوای سبز و دلنشین
می شود آشفته آهنگم غروب
صبحدم سرشار قانونم ولی
می رود قانون و فرهنگم غروب
می دوم در هر خیابان مثل باد
می شوم فرسوده می لنگم غروب
صبح ها سرشار حسم مثل گل
بی تفاوت همچنان سنگم غروب
تندیسم و مهمان میدانم
گرد و غباری روی چشمانم
مغزم دچار یک فراموشی
فردوسی ام یا حر نمی دانم
آینده ام در هاله ای ابهام
کی می کند یک تیشه ویرانم
مثل درختی روی آبم که
بی ریشه و سست است بنیانم
سست و کرخت و بی تفاوت شد
این روزگار و عصر و دورانم
مرتد شدم از فرط تنهایی
دیگر نمی گویم مسلمانم
#مجید_مومن