فریاد بی صدایم،،گوش شنیدنی تو
چون چشم چوبی ام من،معنای دیدنی تو
چون قلب شیشه ای من،نبض و نفس ندارم
مثل تپش رسیدی،شوق تپیدنی تو
در جای جای این تن،،در واژه ،واژه ی من
خونی،،درون رگها،،گرم دویدنی تو
مانند بال سنگی در کنج موزه هایم
جانی میان پرها،،شور پریدنی تو
منم زخمی نا علاج
شبیه شفای قدیمی
به شکل دم تازه ای
علاج و دوای قدیمی
منم شاخص دوده ها
من آن هاله ی سربی ام
تو آبی و صاف و زلال
شبیه هوای قدیمی
صدایم صدای موتور
صدای کج دنده ها
صدایت سپید و رها
شبیه نوای قدیمی
خدای جدیدی شدم
تنم طوسی و آهنی
تویی ساکن سینه ها
شبیه خدای قدیمی
دعایم به بالا نرفت
شبیه ملخ روی خاک
دعایت عروجی سبک
شبیه دعای قدیمی
#مجید_مومن
درود بر دوستان نور چشم
صحبتی در مورد ادبیات انتظار
متاسفم که ابتدای هر مطلبم از شرایط ناهموار باید بگویم متاسفم
بنده در یک برنامه ی مصاحبه که سرکار خانم داوری از پایگاه خبری شبستان ترتیب داده بودند در مورد شعر انتظار صحبتهای عرض کرده بودم،،اما تکمیل نبوده و ابتر ماند تا به الان واژه ادبیات انتظار را بنده نشنیده بودم چون دوستان شاعر در یک جمع بندی کوچکتر به عنوان شعر انتظار در اذهان عموم قرار داده بودند.. دوستان یک سری محدود از شاعرانی که تفکر مذهبی و دینی دارند به ادبیات انتظار وارد می شوند برای همین فقر مضمون،فقر تفکر،فقر دیدگاه،فقر واژه،در این حوزه داریم آن هم بعضی از شاعران متفکر مذهبی همه ی ایشان نه یک سری که تبحر در درآوردن اشک مخاطب دارند ..شاعران آزاد و مستقل فکری غلط و باوری اشتباه در مغزشان شکل گرفته که اگر به حوزه ی انتظار وارد شوند باید در مسیر گروه های مذهبی قرار بگیرند و این ها باعث غریب بودن شعر شده است..شعر انتظار به تصویر کشیدن دنیایی فارغ از تمام ظلمها می تواند باشد..می تواند دنیایی باشد که انسان آزادی واقعی و زندگی واقعی را احساس کند فارغ از القا کردن این که امام زمان خون می ریزد و چه ها خواهد کرد..به قلب و درون خود گوش کنید به صدای قلب گوش کنید آیا روزی که جهان سراسر عدل و داد می شود آزاد بودن انسان زیر سوال خواهد رفت قلب من که می گوید نه...به امید نفس کشیدن در عدل و داد الهی