ھمیشه، ریشه، کلیشه، سفید و قرمز من!
چه زود باطل شد در دلت مجوز من
اتل متل... وسط ماجرا ولم کردی
خوشت نیامدہ بود از کجای وزوز من؟
دوبارہ، پارہ ای از خاطرات قبلی را
ردیف میکنی و میرسی به ھرگز من
به ھرگزی که ندیدی؛ نیامدی، نزدی
سری به شیطنت چشم ھای نافذ من
من فلکزدہی سادہ فکر می کردم
کنار آمدہای با صفات بارز من
نگو که با عجله، چشمھای نازت را
کشیدہ سمت خودش، دشمن مبارز من
¤
بدون ھمبرگر لذتی ندارد متن
مگر به طعم تو شیرین شود عرایض من
چه فکر میکنی؟ این روزھا که غمگینم
بساط شروہ علم کردہ است «فایز» من!؟
کنار حوض مصلّا و آب رکنآباد
دو تا ندیمه به خدمت گرفته «حافظ» من
دویست سال به تنھاییات اضافه شدہ
سپردهام بنویسد دوبارہ «مارکز» من
¤¤
تو مثل خاطرهھا، بارها خطا رفتی
گواہ گفتهی من؛ پاچه ھای قرمز تو
به «مکدونالد» شبیھی که در تمام جھان
شلوغ میشود از مشتری مراکز تو
ھزار و سیصد و ھشتاد و... بانک ھای زبل
بعید نیست فراخوان دھند "جایزہ تو"